در دهر سیه سپیدم افکند


بخت سیه سپید کارم

با بخت سیه عتاب کردم


کز بس سیهیت دلفکارم

بخت آمد و خون گریست پیشم


کز رنگ سیاه شرمسارم

اما چکنم قبول کن عذر


کز مرگ امام سوگوارم

سلطان ائمه عمدة الدین


کو بود مراد روزگارم